کلام نور

40 حدیث منتخب از حضرت امام حسین (علیه السلام)

إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَهً فَتِلْكَ عِبادَهُ التُّجارِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَهً فَتِلْكَ عِبادَهُ الْعَبْیدِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبادَهٌ الْأحْرارِ، وَ هِیَ أفْضَلُ الْعِبادَهِ.([1])
حضرت امام حسین (علیه السلام) فرمود: همانا عدّه اى خداوند متعال را به جهت طمع و آرزوى بهشت عبادت مى كنند كه آن یك معامله و تجارت خواهد بود و عدّه اى دیگر از روى ترس خداوند را عبادت و ستایش مى كنند كه همانند عبادت و اطاعت نوكر از ارباب باشد و طائفه اى هم به عنوان شكر و سپاس از روى معرفت، خداوند متعال را عبادت و ستایش مى نمایند; و این نوع، عبادت آزادگان است كه بهترین عبادات مى باشد.
فرمود: همانا سخاوتمندترین مردم آن كسى است كه كمك نماید به كسى كه امیدى به وى نداشته است.
و بخشنده ترین افراد آن شخصى است كه ـ نسبت به ظلم دیگرى با آن كه توان انتقام دارد ـ گذشت نماید.
صله رحم كننده ترین مردم و دید و بازدید كننده نسبت به خویشان، آن كسى ست كه صله رحم نماید با كسى كه با او قطع رابطه كرده است.
از حضرت سؤال شد كرامت و فضیلت انسان در چیست؟
در پاسخ فرمود: كنترل و در اختیار داشتن زبان و سخاوت داشتن، سؤال شد نقص انسان در چیست؟ فرمود: خود را وا داشتن بر آنچه كه مفید و سودمند نباشد.
فرمود: افراد جامعه بنده و تابع دنیا هستند و مذهب، بازیچه زبانشان گردیده است و براى إمرار معاش خود، دین را محور قرار داده اند ـ و سنگ اسلام را به سینه مى زنند ـ .
پس اگر بلائى همانند خطر ـ مقام و ریاست، جان، مال، فرزند و موقعیّت، ... ـ انسان را تهدید كند، خواهى دید كه دین داران واقعى كمیاب خواهند شد.
ضمن فرمایشى فرمود: همانا شخص مؤمن خلاف و كار زشت انجام نمى دهد و عذرخواهى هم نمى كند.
ولى فرد منافق هر روز مرتكب خلاف و كارهاى زشت مى گردد و همیشه عذرخواهى مى نماید.
فرمود: كارها و أمور خود را همانند كسى تنظیم كن و انجام ده كه مى داند و مطمئن است كه در صورت خلاف تحت تعقیب قرار مى گیرد و مجازات خواهد شد.
و در صورتى كه كارهایش صحیح باشد پاداش خواهد گرفت.
فرمود: اى بندگان خدا، خود را مشغول و سرگرم دنیا ـ و تجمّلات آن ـ قرار ندهید كه همانا قبر، خانه اى است كه تنها عمل ـ صالح ـ در آن مفید و نجات بخش مى باشد، پس مواظب باشید كه غفلت نكنید.
فرمود: سخنى ـ كه ناراحت كننده باشد ـ پشت سر دوست و برادر خود مگو، مگر آن كه دوست داشته باشى كه همان سخن پشت سر خودت گفته شود.
فرمود: بپرهیز از ظلم و آزار رساندن نسبت به كسى كه یاورى غیر از خداوند متعال نمى یابد.
فرمود: به درستى كه من از مرگ نمى هراسم و آن را جز سعادت نمى بینم; و زندگى با ستمگران و ظالمان را عار و ننگ مى شناسم.
فرمود: هركس لباس شهرت - و انگشت نما از هر جهت - بپوشد، خداوند او را در روز قیامت لباسى از آتش مى پوشاند.
فرمود: من كشته گریه ها و اشك ها هستم، هیچ مؤمنى مرا یاد نمى كند مگر آن كه عبرت گرفته و اشك هایش جارى خواهد شد.
فرمود: چنانچه با گوش خود بشنوم كه شخصى مرا دشنام مى دهد و سپس معذرت خواهى او را بفهمم، از او مى پذیرم و گذشت مى نمایم، چون كه پدرم امیرالمؤمنین علىّ (علیه السلام) از جدّم رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) روایت نمود: كسى كه پوزش و عذرخواهى دیگران را نپذیرد، بر حوض كوثر وارد نخواهد شد.
قالَ: مَنْ لَمْ یُبالِ الدُّنْیا فى یَدَیْ مَنْ كانَتْ.([14])
از حضرت سؤال شد: با شخصیّت ترین افراد چه كسى است؟
در جواب فرمود: آن كسى است كه اهمیّت ندهد كه دنیا در دست چه كسى مى باشد.
فرمود: هركس خداوند متعال را با صداقت و خلوص، عبادت و پرستش نماید; خداى متعال او را به بهترین آرزوهایش مى رساند و امور زندگیش را تأمین مى نماید.
فرمود: خود را از قسم و سوگند برهانید كه همانا انسان به جهت یكى از چهار علّت سوگند یاد مى كند: در خود احساس سستى و كمبود دارد، به طورى كه مردم به او بى اعتماد شده اند، پس براى جلب توجّه مردم كه او را تصدیق و تأیید كنند، سوگند مى خورد.
و یا آن كه گفتارش معیوب و به دور از حقیقت است، و مى خواهد با سوگند، سخن خود را تقویت و جبران كند.
و یا در بین مردم متّهم است ـ به دروغ و بى اعتمادى ـ پس مى خواهد با سوگند و قسم خوردن جبران ضعف نماید.
و یا آن كه سخنان و گفتارش متزلزل است ـ هر زمان به نوعى سخن مى گوید ـ و زبانش به سوگند عادت كرده است.
فرمود: چنانچه دو نفر با یكدیگر نزاع و اختلاف نمایند و یكى از آن دو نفر، در صلح و آشتى پیشقدم شود، همان شخص سبقت گیرنده، جلوتر از دیگرى به بهشت وارد مى شود.
فرمود: توجّه داشته باشید كه احتیاج و مراجعه مردم به شما از نعمت هاى الهى است، پس نسبت به نعمت ها روى، بر نگردانید; وگرنه به نقمت و بلا گرفتار خواهد شد.
فرمود: اى فرزند آدم، بیاد آور لحظات مرگ و خواب گاه خود را در قبر، همچنین بیاد آور كه در پیشگاه خداوند قرار خواهى گرفت و اعضاء و جوارحت بر علیه تو شهادت خواهند داد، در آن روزى كه قدم ها لرزان و لغزان مى باشد.
فرمود: همنشینى با اشخاص پست و رذل سبب شرّ و بد یختى خواهد گشت; و همنشینى و مجالست با معصیت كاران موجب شكّ و بدبینى خواهد شد.
فرمود: به درستى كه خداوند متعال دنیا ـ و اموال آن ـ را براى آزمایش افراد آفریده است.
و همچنین موجودات دنیا را جهت فناء ـ و انتقال از این دنیا به جهانى دیگر ـ آفریده است.
فرمود: كسى در روز قیامت از شدائد و أحوال آن در أمان نمى باشد، مگر آن كه در دنیا از خداوند متعال ترس داشته باشد ـ و اهل گناه و معصیت نگردد ـ .
فرمود: براى هر غم و دردى درمان و دوائى است و جبران و درمان گناه، طلب مغفرت و آمرزش از درگاه خداوند مى باشد.
فرمود: هركس آیه اى از قرآن را در نمازش تلاوت نماید، خداوند متعال در مقابل هر حرفى از آن یكصد حسنه در نامه اعمالش ثبت مى نماید.
ضمن جواب سؤال هاى پادشاه روم، فرمود: آن هفت موجودى كه بدون خلقت در رحم مادر، آفریده شده اند، عبارتند از:
حضرت آدم (علیه السلام) و همسرش حوّاء.
و كلاغى كه براى راهنمائى دفن هابیل آمد.
و گوسفندى كه براى قربانى، به جاى حضرت اسماعیل(علیه السلام) آمد.
و شترى كه خداوند براى پیامبرش، حضرت صالح فرستاد.
و عصاى حضرت موسى (علیه السلام).
و هفتمین موجود آن پرنده اى بود كه توسّط حضرت عیسى (علیه السلام)آفریده شد.
فرمود: همانا ـ نامه كردار و ـ أعمال این امّت، در هر صبحگاه بر خداوند متعال عرضه مى گردد.
فرمود: در آن شبى كه قصد مسافرت دارید، با همسر خود زناشوئى نكنید، كه چنانچه عمل زناشوئى انجام گردد و در آن زمان فرزندى منعقد شود، بسیار متحرّك و افكارش مغشوش مى باشد.
فرمود: رُكن یَمانىِ كعبه الهى، دربى از درب هاى بهشت است و مابین ركن یمانى و حجرالأسود ملك و فرشته اى است كه براى استجابت دعاى مؤمنین آمّین مى گوید.
فرمود: عزّت و بى نیازى ـ هر دو ـ شتاب زده به دنبال پناهگاهى مى دویدند، چون به توكّل برخورد كردند، آرامش پیدا نموده و آن را پناهگاه خود قرار دادند.
فرمود: هركس گره اى از مشكلات مؤمنى باز كند و مشكلش را برطرف نماید، خداوند متعال مشكلات دنیا و آخرت او را اصلاح مى نماید.
فرمود: هر كه ما را دوست بدارد و پیرو ما باشد، پس دوستى و محبّتش به جهت جدّم رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم)مى باشد.
و هركس با ما دشمن و كینه توز باشد، پس دشمنى و مخالفت او به جهت جدّم رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) خواهد بود.
فرمود: اى فرزند آدم، بیاد آور آن لحظاتى را كه پدران و فرزندان ـ و دوستان ـ تو چگونه در چنگال مرگ قرار گرفتند، آن ها در چه وضعیّت و موقعیّتى بودند و سرانجام به كجا منتهى شدند و كجا رفتند.
و بیندیش كه تو نیز همانند آن ها به ایشان خواهى پیوست ـ پس مواظب اعمال و رفتار خود باش ـ .
فرمود: اى فرزند آدم، بدرستى كه تو مجموعه اى از زمان ها و روزگار هستى، هر آنچه از آن بگذرد، زمانى از تو فانى و سپرى گشته است ـ بنابراین لحظات عمرت را غنیمت شمار كه جبران ناپذیر است ـ .
فرمود: هركس از روى نافرمانى و معصیتِ خداوند، كارى را انجام دهد، آنچه را آرزو دارد سریع تر از دست مى دهد و به آنچه هراسناك و بیمناك مى باشد مبتلا مى گردد.
فرمود: گریان بودن به جهت ترس از ـ عذاب ـ خداوند، سبب نجات از آتش دوزخ خواهد بود; و فرمود: گریان بودن چشم و خشیت داشتن دل ها یكى از نشانه هاى رحمت الهى ـ براى بنده ـ است.
فرمود: بینش و عقل و درك انسان تكمیل نمى گردد مگر آن كه ـ أهل حقّ و صداقت باشد و ـ از حقایق، تبعیّت و پیروى كند.
فرمود: دو چیز مردم را هلاك و بیچاره گردانده است:
یكى ترس از این كه مبادا در آینده فقیر و نیازمند دیگران گردند.
و دیگرى فخر كردن ـ در مسائل مختلف ـ و مباهات بر دیگران است.
فرمود: هر شخصى كه حقّ والدینش محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) ، و علىّ (علیه السلام) را كه با شرافت و با فضیلت ترین انسان ها هستند، بشناسد و ـ در تمام امور زندگى ـ از ایشان تبعیّت و اطاعت كند; در قیامت به او خطاب مى شود: هر قسمتى از بهشت را كه خواستار باشى، مى توانى انتخاب كنى و در آن وارد شوى.
فرمود: هركس رضایت و خوشنودى خداوند را ـ در أمور زندگى ـ طلب نماید گرچه همه افراد از او رنجیده شوند، خداوند مهمّات و مشكلات او را كفایت خواهد نمود.
و كسى كه رضایت و خوشنودى مردم را طالب گردد گرچه مورد خشم و غضب پروردگار باشد، خداوند أمور این شخص را به مردم واگذار مى كند.
فرمود: شیعیان و پیروان ما ـ اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) ـ آن كسانى هستند كه أفكار و درون آن ها از هر گونه حیله و نیرنگ و عوام فریبى سلامت و تهى باشد.

پی نوشت‌ :

[1] - تحف العقول: ص 177، بحارالأنوار: ج 75، ص 117، ح 5.
[2] - نهج الشّهاده: ص 39، بحارالأنوار: ج 75، ص 121، ح 4.
[3] - مستدرك الوسائل: ج 9، ص 24، ح 10099 به نقل از مجموعه شهید.
[4] - محجّه البیضاء: ج 4، ص 228، بحارالأنوار: ج 75، ص 116، ح 2.
[5] - تحف العقول: ص 179، بحارالأنوار: ج 75، ص 119، ح 2.
[6] - بحارالأنوار: ج 2، ص 130، ح 15 و ج 75، ص 127، ح 10.
[7] - نهج الشّهاده: ص 47.
[8] - بحارالأنوار: ج 75، ص 127، ح 10.
[9] - وسائل الشّیعه: ج 11، ص 339، بحارالأنوار: ج 46، ص 153، ح 16.
[10] - بحار الأنوار: ج 44، ص 192، ضمن ح 4، و ص 381، ضمن ح 2.
[11] - كافى: ج 6، ص 445، ح 4.
[12] - أمالى شیخ صدوق: ص 118، بحارالأنوار: ج 44، ص 284، ح 19.
[13] - إحقاق الحقّ: ج 11، ص 431.
[14] - تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورّام: ص 348، س 11.
[15] - تنبیه الخواطر: ص 427، س 14، بحارالأنوار: ج 68، ص 183، ح 44.
[16] - تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورّام: ص 429، س 6.
[17] - محجّه البیضاء: ج 4، ص 228.
[18] - نهج الشّهاده: ص 38.
[19] - نهج الشّهاده: ص 59.
[20] - نهج الشّهاده: ص 47، بحارالأنوار: ج 78، ص 122، ح 5.
[21] - نهج الشّهاده: ص 196.
[22] - بلاغه الحسین(علیه السلام): ص 285، بحار الأنوار: ج 44، ص 192، ح 5.
[23] - وسائل الشّیعه: ج 16، ص 65، ح 20993، كافى: ج 2، ص 439، ح 8.
[24] - اصول كافى: ج 2، ص 611، بحارالأنوار: ج 89، ص 200، ح 17.
[25] - تحف العقول: ص 174، و بحارالأنوار: ج 10، ص 137، ح 4.
[26] - بحارالأنوار: ج 70، ص 353، ح 54، به نقل از عیون الأخبارالرّضا(علیه السلام).
[27] - وسائل الشّیعه: ح 20، ج 3، ص 243، بحارالأنوار: ج 100، ص 292، ح 39.
[28] - مستدرك الوسائل: ج 9، ص 391، ج 1، بحارالأنوار: ج 69، ص 354، ح 11.
[29] - مستدرك الوسائل: ج 11، ص 218، ح 15، بحارالأنوار: ج 75، ص 257، ح 108.
[30] - مستدرك الوسائل: ج 12، ص 416، ح 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 121، ح 4.
[31] - ینابیع المودّه: ج 2، ص 37، ح 58.
[32] - نهج الشّهاده: ص 60.
[33] - نهج الشّهاده: ص 346.
[34] - اصول كافى: ج 2، ص 373، ح 3، بحارالأنوار: ج 75، ص 120، س 6، وسائل الشّیعه: ج 16، ص 153، ح 3.
[35] - نهج الشّهاده: ص 370، مستدرك الوسائل: ج 11، ص 245، ح 12881.
[36] - نهج الشّهاده: ص 356، بحارالأنوار: ج 75، ص 127، ح 11.
[37] - بحارالأنوار: ج 75، ص 54، ح 96.
[38] - نهج الشّهاده: ص 293، تفسیرالامام العسكرى (علیه السلام): ص 330، بحار: ج 23، ص 260، ح 8.
[39] - أمالى شیخ صدوق: ص 167، مستدرك الوسائل: ج 12، ص 209، ح 13902.
[40] - تفسیرالإمام العسكرى(علیه السلام): ص 309، ح 154، بحارالأنوار: ج 65، ص 156، ح 11.